دانلود جدیدترین سوالات آزمون رانندگی پاها رو اروم اروم از کلاج بیار بالا - نیشگاز

دنده 1 فقط برای حرکته ماشین اگر در دنده هست دنده خلاص - استارت- کلاچ -پا روز گاز -دنده یک حرکت

دانلود جدیدترین سوالات آزمون رانندگی پاها رو اروم اروم از کلاج بیار بالا - نیشگاز

دنده 1 فقط برای حرکته ماشین اگر در دنده هست دنده خلاص - استارت- کلاچ -پا روز گاز -دنده یک حرکت

هر کسی انگلیسی اون خوبه میتونه استفاده کنه ip.city/

هر کسی که زبان انگلیسی اون خوب باشه میتونه از این سایت استفاده کنه امروز در همین لحظه در اینترنت پیداش کردم دیدم ارزششو داره که در وبلاگم بزارم تا همه استفاده کنند به نظرم که این سایت از بقیه سایتهای مثل خودش 1000 برابر بهتره وب مسترها دنبال چیزهای خوب می گردند ترجمه کنید . یا همینجوری در وبلاگ یا سایتان اضافه کنید لینک کنید تا دوستان شما هم از این سایت استفاده کنند مثل من که اینجا در معرض دید عموم گذاشتم : ip.city/
IP.City Logo for Dark Background. Home API Contact. X. IP: Direct IP: 162.158.106.196. City: Mountain View. Country: United States. ISP: Googlebot ...

کاشکی میشد تو بدونی چقدر دوستت دارم اما نمیشه

نمیشه دوستم داشته باشی با اینکه همه منو دوست دارند اما من اونها رو نمیخوام فقط تو رو میخوام تو هم مثل من گرفتار کسی هستی که اون تو رو  نمی خواد عجب دنیایه شیر تو شیریه گاهی خنده گاهی گریه اخ که چه روزگاریه سرم از غم سرگریبون که جه روزگاریه .. ما به هم برسیم چون  تو یکی  دیگه رو دوست داری که اون اصلا دوستت نداره من باید از این عشق یکطرفه بگذرم اما خیلی  سخته کمکم کن نذار اینجا تک و تنها  بمیرم فقط نکاه تو برام کافیه میدونم تو هیچ علاقه ای به من نداری اما چاره چیه اخه این رسم  روزگاره کسی رو که دوستش داری  اون تو رو دوست نداره کاش میشد من و تو دست هم رو بتونیم بگیریم کاش میشد من و تو با هم بمیریم تا شاید در دنیایی دیگه دست هم رو بتونیم بگیریم اونجایی که دیگه هیج آزاری  نباشه کاشکی میشد وقتی  پنجره خونه مونو باز میکنیم بتونیم همدیگرو ببینیم و با تمام وجود به هم عشق بورزیم ...عاشقم مثل رسیدن مسافری به انتها ...

انتخاب با خودته یا بمیر یا زندگی کن لذتهایی رو که نشونت دادم ذره ای بود

اون میگفت این ذره ای گوشه ای از لذتها بود فریب جسمت رو نخور با من بیا تا لذتهای  بزرگتر را حس کنی اون دیگه چه لذتی بود امکان نداره ادم قبل از مردن تجربه کنه در لحظه مرگم میگفتم اگه برم به جسمم و بعدش نتونم بمیرم اونقت چه فرصتی رو از دست دادم از طرفی هم نمیدونستم که واقعا دارم میمیرم و فقط ناراحتی من از همین بود که این مرگ واقعی نباشه و همه  خواب و  خیال باشه که  به صورت  واقعی  داره پردازش میشه اون لحظه  تصمیم گیری خیلی سخت بود اخه دست خود ادم بود بمیره یا برگرده و من هر چی به اون میگفتم فقط یک لحظه اجازه بده برم در جسمم ببینم واقعا دارم میمیرم یا همه خیال و  توهمه اون میگفت حیف نیست این همه لذت رو ول کنی بری به جسمت اگه برب به جسمت من دیگه  قدرت بردن تو رو ندارم و فوری میلیاردها سال نوری از تو دور میشم تا در یک  سفر بعدی  ببینمت ..تصمیمت رو زود بگیر و من وقت زیادی برای  بودن با تو در اینجا رو ندارم ...وقتی که از این دنیا  رفتم و پا به دنیای  مردگان گذاشتم چی بر من گذشت؟ ان فرد خیلی  مهربان بود صدایش با صدای  طمینی ها  فرق می کرد کاملا منو میشناخت و درکم میکرد کاش با اون می رفتم ...ان فرد پس از مرگ به  ادم  میگه  با من بیا تا   همه  ان  سوالاتی  که  در  این  دنیا  برایت  بود  پاسخش را پیدا کنی ناگهان  دنیایی به  ادم  نشان  میده  که  این  دنیایی که  در ان  زندگی  میکنیم  حتی  اندازه  یک  سر  سورن هم نیست کاش  میشد  دوباره  ان  لحظات را دید چقدر  زیبا بود... تو نمیتونی پس از مرگ به همه  بگی  من  شماها رو  میبینم  نمیتونی  بگی  من  دارم  خیلی  لذت  میبرم تو حتی  احساسی به پدر مادر همسر فرزند و حتی عشقت نداری نداری تو در  هیچ  زمانی  نیستی  در هیچ  مکانی  نیستی تو  نمی دونی  اصلا  هستی  یا  نیستی  نمیدونی  مرده ای  یا  زنده ای  اما ان فرد نامریی به تو میگه  تو  داری  میمیری و اگر  اماده  رفتن از جسمت هستی  با من  بیا  تو  در این  لحظه  شک  میکنی  این کیه؟ ایا  داری  خواب  میبینی  یا  واقعیه اون  فرد نامریی لذتت را  چندین هزار بار بیشتر و بیشتر میکنه اما با اینکه  در  اوج  لذتی  باز هم  شک  داری  هی  تصمیم   میگیری  بری  هی  تصمیم  میگیری  برگردی  به  جسمت  که  ناگهان ان  فرد نامریی انقدر لذت را بیشتر میکنه که  تو  میگی  حاضری  بمیری  ان هم  با  تمام  وجودت  راضی  هستی و  خوشحالی  و میگی  اگر  مرگ  همینه هزاران بار میگی  کاش زودتر میمردم ... اما  قرار است  بمیری ان هم خیلی زود حواست باشه  پس از  مرگ این  اتفاقات برایت پیش میاد  پس  از الان  امادگی داری  اگر  از این دنیا  مردی  بر نگرد  با اون  برو  اگه  برگردی  پشیمان میشی خیلی  افسوس میخوری ...آیا پس از مردن میتوان زندگی  پس  از  مرگ را دید؟ چگونه میتوان پس از مرگ ادامه زندگی را در این دنیا دید؟ اگر در عالمی باشیم که پس از مردن زیاد از خودمان دور نشویم و هوس برگشتن به جسممان را  نکنیم فقط از طریق ان دومی خودمان که خالی از جسم فیزیکی هست میشه ادامه حیات را دید اما نباید با ان فردی که پیش انسان میاد و میگه برای رفتن اگر  آماده ای بیا برویم تو اگر بگی  نه  من  نمیام  اون باز هم از تو سوال میکنه تو اگر باز هم بگی  نه اون  لذت ان دیا را  میلیاردها بار  بیشتر میکنه لذتی که نمیتوانی از ان دل بکنی و دوست داری با او  بروی اما اگر  بروی  برای همیشه  رفتی و دیگر از این دنیا  نه  پیامی نه  حرفی هیچی نمیشنوی  و  نمیبینی اما  اگر از ان همه  لذت که در این دنیا  هرگز  حتی یکذره هم تجربه نکردی بگذری در بار سوم بگی  نه نمیام میخوام به جسمم برگردم فوری میای این دنیا و به زندگی خود ادامه میدهی  اما  وقتی  به  جسمت  برگشتی  میلیونها بار  افسوس میخوری من نه تصادف کردم نه در عمل  جراحی فقط رفتم مثل همیشه  در  تختخوابم  بخوابم که  پس از لحظاتی  احساس کردم دارم به سمت سقف خونه بدون اختیار خودم بالا میرم وقتی پایین رو نگاه کردم دیدم در رختخوابم هستم و هم در بالا هستم که 2  تا  شده  بود اون بالایی میتونست پایینی رو ببینه و پایینی  بی حرکت بود برای اینکه  بفهمم خواب هستم یا بیدار  تمام جزییات اتاقم رو نگاه کردم  دیدم  پس از  بیداری  همه  چیز  همانجوری بود که در زمان مرگ  دیدم پس  من خواب  نبودم  تو پس از  برگشت به جسمت  تا  مدتی  محدود میتوانی  تا  حدودی بعضی از حوادث را پیش بینی کنی اما نه همه را  فقط تا 20 درصد تو از این پس دیگه از مرگ  نمی ترسی مگر اینکه  سالیان سال بگذره تا تو کمی از ان لحظاتی که بر تو گذشت فراموش کنی فقط زمانی میتوانی  این دنیا را ببینی  که  با  نروی  و  به جسمت هم بر نگردی بین بودن و نبودن باشی اما نظر خودم در رابطه با این موضوع که برای  خیلی ها پیش اومده  و  پس از بازگشت به جسم از لجظاتی که در هنگام پس از مرگ رخ داده  تعریف کردند خودم میگم شاید  واقعا این حالت پس از مرگ واقعی باشه شاید هم نه مغز هنگ کرده  نمیتونه درست پردازش کنه و ادم به صورت کاملا واقعی  احساس  میکنه که  مرده یا داره  میمیره و اما شاید تنها موضوعی که اینجا برای این  ادمها مهمه و در این دنیایی که ما  زندگی  میکنیم چنین لذتی که با هیچ چیز برابر نیست حتی  عشق 2 نفر به صورت شدید به هم همان  لذت هست که ان فرد رویایی که  قابل  دیدن  نیست یعنی  ان فرد  نامریی هست اما صدایش را میشنوی  و میگه  اگه لذتی که در حال مرگ  میبری کم هست بیشتر کنم و اون لذت با هیچ لذتی  در این دنیا  قابل مقایسه نیست اجساسی که نمیشه با زبان گفت فقط باید  برای  ادمها  پیش  بیاد تا  اون لذت رئ اجساس کنند چون میلیاردها بار از بالاترین لذتی که در این دنیا  هست  بیشتره و  هر  لجظه  هم  میلیاردها بار  ان  لذت بیشتر میشه  زوری که  انسان اصلا  حاضر نیست به  جسمش  برگرده یعنی حتی اگه همه  دنیا رو به ادم  بدن و  بگن برگرد  به  جسمت ادم میخنده میگه این همه دنیا  در مقابل  یک ذره کوچک این لذتها چیزی نیست و اگر  عشق ادم که  دیگه  نهایت  دوست  داشتن در این  دنیا هست  بگه  برگرد  ادم  خنده اش  میگیره  و میگه  این  کیه  چی  میخواد تنها چیزی که باعث میشه  ادم  برگرده  همان شک  و  تردیده که  از اون فرد نامریی در ان  لحظه  میپرسه  ایا من واقعا  دارم  میمیرم حالا فقط شک  دارم  ایا  واقعا دارم  میمیرم یا  خیالات هست از اون  فرد  میخواد  یکبار برگرده  به  جسمش  و  اگر  دید  واقعا  داره  میمیره فوری  به  سمت  مرگ  بره  اما  اون  فرد  نامریی میگه اگه به جسمت برگردی دیگه نمیتونی  منو ببینی یا  بمیری تا در یک  زمان  دیگر حالا 10 سال 50 سال دیگه طول بکشه اما تو عاجزانه به اون میگی  فقط  یک ثانیه یک لحظه  فرصت میخوام مطمین باش بر میگردم  اما  اون  فرصت  برگشت به جسمت رو میده  و  دیگه  نمیتونی  با  اون  بری برگشتن همان  هزاران بار  پشیمان و افسوس  خوردن همان راستی  در یک  لحظه هم میتوان نیمی  از  جهان رو  دید  و  اگر  با  اون  بری  همه  جهان رو میبینی و اخرش  به  نظر  میرسه  جایی  ادم  میره که همه  این  دنیا ناگهان از جلوی  چشم ادم محو میشه  و دیگر  مغز  هیچ چیزی رو  پردازش نمیکنه..............

در زمان مرگم تا دوباره برگشتن به جسمم اتفاقاتی که افتاد نوشتم

وقتی که از این دنیا  رفتم و پا به دنیای  مردگان گذاشتم چی بر من گذشت؟ ان فرد خیلی  مهربان بود صدایش با صدای  طمینی ها  فرق می کرد کاملا منو میشناخت و درکم میکرد کاش با اون می رفتم ...ان فرد پس از مرگ به  ادم  میگه  با من بیا تا   همه  ان  سوالاتی  که  در  این  دنیا  برایت  بود  پاسخش را پیدا کنی ناگهان  دنیایی به  ادم  نشان  میده  که  این  دنیایی که  در ان  زندگی  میکنیم  حتی  اندازه  یک  سر  سورن هم نیست کاش  میشد  دوباره  ان  لحظات را دید چقدر  زیبا بود... تو نمیتونی پس از مرگ به همه  بگی  من  شماها رو  میبینم  نمیتونی  بگی  من  دارم  خیلی  لذت  میبرم تو حتی  احساسی به پدر مادر همسر فرزند و حتی عشقت نداری نداری تو در  هیچ  زمانی  نیستی  در هیچ  مکانی  نیستی تو  نمی دونی  اصلا  هستی  یا  نیستی  نمیدونی  مرده ای  یا  زنده ای  اما ان فرد نامریی به تو میگه  تو  داری  میمیری و اگر  اماده  رفتن از جسمت هستی  با من  بیا  تو  در این  لحظه  شک  میکنی  این کیه؟ ایا  داری  خواب  میبینی  یا  واقعیه اون  فرد نامریی لذتت را  چندین هزار بار بیشتر و بیشتر میکنه اما با اینکه  در  اوج  لذتی  باز هم  شک  داری  هی  تصمیم   میگیری  بری  هی  تصمیم  میگیری  برگردی  به  جسمت  که  ناگهان ان  فرد نامریی انقدر لذت را بیشتر میکنه که  تو  میگی  حاضری  بمیری  ان هم  با  تمام  وجودت  راضی  هستی و  خوشحالی  و میگی  اگر  مرگ  همینه هزاران بار میگی  کاش زودتر میمردم ... اما  قرار است  بمیری ان هم خیلی زود حواست باشه  پس از  مرگ این  اتفاقات برایت پیش میاد  پس  از الان  امادگی داری  اگر  از این دنیا  مردی  بر نگرد  با اون  برو  اگه  برگردی  پشیمان میشی خیلی  افسوس میخوری ...آیا پس از مردن میتوان زندگی  پس  از  مرگ را دید؟ چگونه میتوان پس از مرگ ادامه زندگی را در این دنیا دید؟ اگر در عالمی باشیم که پس از مردن زیاد از خودمان دور نشویم و هوس برگشتن به جسممان را  نکنیم فقط از طریق ان دومی خودمان که خالی از جسم فیزیکی هست میشه ادامه حیات را دید اما نباید با ان فردی که پیش انسان میاد و میگه برای رفتن اگر  آماده ای بیا برویم تو اگر بگی  نه  من  نمیام  اون باز هم از تو سوال میکنه تو اگر باز هم بگی  نه اون  لذت ان دیا را  میلیاردها بار  بیشتر میکنه لذتی که نمیتوانی از ان دل بکنی و دوست داری با او  بروی اما اگر  بروی  برای همیشه  رفتی و دیگر از این دنیا  نه  پیامی نه  حرفی هیچی نمیشنوی  و  نمیبینی اما  اگر از ان همه  لذت که در این دنیا  هرگز  حتی یکذره هم تجربه نکردی بگذری در بار سوم بگی  نه نمیام میخوام به جسمم برگردم فوری میای این دنیا و به زندگی خود ادامه میدهی  اما  وقتی  به  جسمت  برگشتی  میلیونها بار  افسوس میخوری من نه تصادف کردم نه در عمل  جراحی فقط رفتم مثل همیشه  در  تختخوابم  بخوابم که  پس از لحظاتی  احساس کردم دارم به سمت سقف خونه بدون اختیار خودم بالا میرم وقتی پایین رو نگاه کردم دیدم در رختخوابم هستم و هم در بالا هستم که 2  تا  شده  بود اون بالایی میتونست پایینی رو ببینه و پایینی  بی حرکت بود برای اینکه  بفهمم خواب هستم یا بیدار  تمام جزییات اتاقم رو نگاه کردم  دیدم  پس از  بیداری  همه  چیز  همانجوری بود که در زمان مرگ  دیدم پس  من خواب  نبودم  تو پس از  برگشت به جسمت  تا  مدتی  محدود میتوانی  تا  حدودی بعضی از حوادث را پیش بینی کنی اما نه همه را  فقط تا 20 درصد تو از این پس دیگه از مرگ  نمی ترسی مگر اینکه  سالیان سال بگذره تا تو کمی از ان لحظاتی که بر تو گذشت فراموش کنی فقط زمانی میتوانی  این دنیا را ببینی  که  با  نروی  و  به جسمت هم بر نگردی بین بودن و نبودن باشی اما نظر خودم در رابطه با این موضوع که برای  خیلی ها پیش اومده  و  پس از بازگشت به جسم از لجظاتی که در هنگام پس از مرگ رخ داده  تعریف کردند خودم میگم شاید  واقعا این حالت پس از مرگ واقعی باشه شاید هم نه مغز هنگ کرده  نمیتونه درست پردازش کنه و ادم به صورت کاملا واقعی  احساس  میکنه که  مرده یا داره  میمیره و اما شاید تنها موضوعی که اینجا برای این  ادمها مهمه و در این دنیایی که ما  زندگی  میکنیم چنین لذتی که با هیچ چیز برابر نیست حتی  عشق 2 نفر به صورت شدید به هم همان  لذت هست که ان فرد رویایی که  قابل  دیدن  نیست یعنی  ان فرد  نامریی هست اما صدایش را میشنوی  و میگه  اگه لذتی که در حال مرگ  میبری کم هست بیشتر کنم و اون لذت با هیچ لذتی  در این دنیا  قابل مقایسه نیست اجساسی که نمیشه با زبان گفت فقط باید  برای  ادمها  پیش  بیاد تا  اون لذت رئ اجساس کنند چون میلیاردها بار از بالاترین لذتی که در این دنیا  هست  بیشتره و  هر  لجظه  هم  میلیاردها بار  ان  لذت بیشتر میشه  زوری که  انسان اصلا  حاضر نیست به  جسمش  برگرده یعنی حتی اگه همه  دنیا رو به ادم  بدن و  بگن برگرد  به  جسمت ادم میخنده میگه این همه دنیا  در مقابل  یک ذره کوچک این لذتها چیزی نیست و اگر  عشق ادم که  دیگه  نهایت  دوست  داشتن در این  دنیا هست  بگه  برگرد  ادم  خنده اش  میگیره  و میگه  این  کیه  چی  میخواد تنها چیزی که باعث میشه  ادم  برگرده  همان شک  و  تردیده که  از اون فرد نامریی در ان  لحظه  میپرسه  ایا من واقعا  دارم  میمیرم حالا فقط شک  دارم  ایا  واقعا دارم  میمیرم یا  خیالات هست از اون  فرد  میخواد  یکبار برگرده  به  جسمش  و  اگر  دید  واقعا  داره  میمیره فوری  به  سمت  مرگ  بره  اما  اون  فرد  نامریی میگه اگه به جسمت برگردی دیگه نمیتونی  منو ببینی یا  بمیری تا در یک  زمان  دیگر حالا 10 سال 50 سال دیگه طول بکشه اما تو عاجزانه به اون میگی  فقط  یک ثانیه یک لحظه  فرصت میخوام مطمین باش بر میگردم  اما  اون  فرصت  برگشت به جسمت رو میده  و  دیگه  نمیتونی  با  اون  بری برگشتن همان  هزاران بار  پشیمان و افسوس  خوردن همان راستی  در یک  لحظه هم میتوان نیمی  از  جهان رو  دید  و  اگر  با  اون  بری  همه  جهان رو میبینی و اخرش  به  نظر  میرسه  جایی  ادم  میره که همه  این  دنیا ناگهان از جلوی  چشم ادم محو میشه  و دیگر  مغز  هیچ چیزی رو  پردازش نمیکنه..............

در زمان مرگم تا دوباره برگشتن به جسمم اتفاقاتی که افتاد نوشتم

وقتی که از این دنیا  رفتم و پا به دنیای  مردگان گذاشتم چی بر من گذشت؟ ان فرد خیلی  مهربان بود صدایش با صدای  زمینی ها  فرق می کرد کاملا منو میشناخت و درکم میکرد کاش با اون می رفتم ...ان فرد پس از مرگ به  ادم  میگه  با من بیا تا   همه  ان  سوالاتی  که  در  این  دنیا  برایت  بود  پاسخش را پیدا کنی ناگهان  دنیایی به  ادم  نشان  میده  که  این  دنیایی که  در ان  زندگی  میکنیم  حتی  اندازه  یک  سر  سورن هم نیست کاش  میشد  دوباره  ان  لحظات را دید چقدر  زیبا بود... تو نمیتونی پس از مرگ به همه  بگی  من  شماها رو  میبینم  نمیتونی  بگی  من  دارم  خیلی  لذت  میبرم تو حتی  احساسی به پدر مادر همسر فرزند و حتی عشقت نداری نداری تو در  هیچ  زمانی  نیستی  در هیچ  مکانی  نیستی تو  نمی دونی  اصلا  هستی  یا  نیستی  نمیدونی  مرده ای  یا  زنده ای  اما ان فرد نامریی به تو میگه  تو  داری  میمیری و اگر  اماده  رفتن از جسمت هستی  با من  بیا  تو  در این  لحظه  شک  میکنی  این کیه؟ ایا  داری  خواب  میبینی  یا  واقعیه اون  فرد نامریی لذتت را  چندین هزار بار بیشتر و بیشتر میکنه اما با اینکه  در  اوج  لذتی  باز هم  شک  داری  هی  تصمیم   میگیری  بری  هی  تصمیم  میگیری  برگردی  به  جسمت  که  ناگهان ان  فرد نامریی انقدر لذت را بیشتر میکنه که  تو  میگی  حاضری  بمیری  ان هم  با  تمام  وجودت  راضی  هستی و  خوشحالی  و میگی  اگر  مرگ  همینه هزاران بار میگی  کاش زودتر میمردم ... اما  قرار است  بمیری ان هم خیلی زود حواست باشه  پس از  مرگ این  اتفاقات برایت پیش میاد  پس  از الان  امادگی داری  اگر  از این دنیا  مردی  بر نگرد  با اون  برو  اگه  برگردی  پشیمان میشی خیلی  افسوس میخوری ...آیا پس از مردن میتوان زندگی  پس  از  مرگ را دید؟ چگونه میتوان پس از مرگ ادامه زندگی را در این دنیا دید؟ اگر در عالمی باشیم که پس از مردن زیاد از خودمان دور نشویم و هوس برگشتن به جسممان را  نکنیم فقط از طریق ان دومی خودمان که خالی از جسم فیزیکی هست میشه ادامه حیات را دید اما نباید با ان فردی که پیش انسان میاد و میگه برای رفتن اگر  آماده ای بیا برویم تو اگر بگی  نه  من  نمیام  اون باز هم از تو سوال میکنه تو اگر باز هم بگی  نه اون  لذت ان دیا را  میلیاردها بار  بیشتر میکنه لذتی که نمیتوانی از ان دل بکنی و دوست داری با او  بروی اما اگر  بروی  برای همیشه  رفتی و دیگر از این دنیا  نه  پیامی نه  حرفی هیچی نمیشنوی  و  نمیبینی اما  اگر از ان همه  لذت که در این دنیا  هرگز  حتی یکذره هم تجربه نکردی بگذری در بار سوم بگی  نه نمیام میخوام به جسمم برگردم فوری میای این دنیا و به زندگی خود ادامه میدهی  اما  وقتی  به  جسمت  برگشتی  میلیونها بار  افسوس میخوری من نه تصادف کردم نه در عمل  جراحی فقط رفتم مثل همیشه  در  تختخوابم  بخوابم که  پس از لحظاتی  احساس کردم دارم به سمت سقف خونه بدون اختیار خودم بالا میرم وقتی پایین رو نگاه کردم دیدم در رختخوابم هستم و هم در بالا هستم که 2  تا  شده  بود اون بالایی میتونست پایینی رو ببینه و پایینی  بی حرکت بود برای اینکه  بفهمم خواب هستم یا بیدار  تمام جزییات اتاقم رو نگاه کردم  دیدم  پس از  بیداری  همه  چیز  همانجوری بود که در زمان مرگ  دیدم پس  من خواب  نبودم  تو پس از  برگشت به جسمت  تا  مدتی  محدود میتوانی  تا  حدودی بعضی از حوادث را پیش بینی کنی اما نه همه را  فقط تا 20 درصد تو از این پس دیگه از مرگ  نمی ترسی مگر اینکه  سالیان سال بگذره تا تو کمی از ان لحظاتی که بر تو گذشت فراموش کنی فقط زمانی میتوانی  این دنیا را ببینی  که  با  نروی  و  به جسمت هم بر نگردی بین بودن و نبودن باشی اما نظر خودم در رابطه با این موضوع که برای  خیلی ها پیش اومده  و  پس از بازگشت به جسم از لجظاتی که در هنگام پس از مرگ رخ داده  تعریف کردند خودم میگم شاید  واقعا این حالت پس از مرگ واقعی باشه شاید هم نه مغز هنگ کرده  نمیتونه درست پردازش کنه و ادم به صورت کاملا واقعی  احساس  میکنه که  مرده یا داره  میمیره و اما شاید تنها موضوعی که اینجا برای این  ادمها مهمه و در این دنیایی که ما  زندگی  میکنیم چنین لذتی که با هیچ چیز برابر نیست حتی  عشق 2 نفر به صورت شدید به هم همان  لذت هست که ان فرد رویایی که  قابل  دیدن  نیست یعنی  ان فرد  نامریی هست اما صدایش را میشنوی  و میگه  اگه لذتی که در حال مرگ  میبری کم هست بیشتر کنم و اون لذت با هیچ لذتی  در این دنیا  قابل مقایسه نیست اجساسی که نمیشه با زبان گفت فقط باید  برای  ادمها  پیش  بیاد تا  اون لذت رئ اجساس کنند چون میلیاردها بار از بالاترین لذتی که در این دنیا  هست  بیشتره و  هر  لجظه  هم  میلیاردها بار  ان  لذت بیشتر میشه  زوری که  انسان اصلا  حاضر نیست به  جسمش  برگرده یعنی حتی اگه همه  دنیا رو به ادم  بدن و  بگن برگرد  به  جسمت ادم میخنده میگه این همه دنیا  در مقابل  یک ذره کوچک این لذتها چیزی نیست و اگر  عشق ادم که  دیگه  نهایت  دوست  داشتن در این  دنیا هست  بگه  برگرد  ادم  خنده اش  میگیره  و میگه  این  کیه  چی  میخواد تنها چیزی که باعث میشه  ادم  برگرده  همان شک  و  تردیده که  از اون فرد نامریی در ان  لحظه  میپرسه  ایا من واقعا  دارم  میمیرم حالا فقط شک  دارم  ایا  واقعا دارم  میمیرم یا  خیالات هست از اون  فرد  میخواد  یکبار برگرده  به  جسمش  و  اگر  دید  واقعا  داره  میمیره فوری  به  سمت  مرگ  بره  اما  اون  فرد  نامریی میگه اگه به جسمت برگردی دیگه نمیتونی  منو ببینی یا  بمیری تا در یک  زمان  دیگر حالا 10 سال 50 سال دیگه طول بکشه اما تو عاجزانه به اون میگی  فقط  یک ثانیه یک لحظه  فرصت میخوام مطمین باش بر میگردم  اما  اون  فرصت  برگشت به جسمت رو میده  و  دیگه  نمیتونی  با  اون  بری برگشتن همان  هزاران بار  پشیمان و افسوس  خوردن همان راستی  در یک  لحظه هم میتوان نیمی  از  جهان رو  دید  و  اگر  با  اون  بری  همه  جهان رو میبینی و اخرش  به  نظر  میرسه  جایی  ادم  میره که همه  این  دنیا ناگهان از جلوی  چشم ادم محو میشه  و دیگر  مغز  هیچ چیزی رو  پردازش نمیکنه..............