دانلود جدیدترین سوالات آزمون رانندگی پاها رو اروم اروم از کلاج بیار بالا - نیشگاز

دنده 1 فقط برای حرکته ماشین اگر در دنده هست دنده خلاص - استارت- کلاچ -پا روز گاز -دنده یک حرکت

دانلود جدیدترین سوالات آزمون رانندگی پاها رو اروم اروم از کلاج بیار بالا - نیشگاز

دنده 1 فقط برای حرکته ماشین اگر در دنده هست دنده خلاص - استارت- کلاچ -پا روز گاز -دنده یک حرکت

اونی که میخواستی رفت توی غبارها گم شد دم سگ رو 80 سال قالب

دیگه دستت به اون نمیرسه و قدر عافیت کسی داند که به مصیبتش گرفتار آید. اون بدون صدا رفت و تو باید تا عمر  داری  در  غم از  دست  دادن اون بسوزی و بسازی تا تو باشی بیهوده کسی رو نرنجونی اون همه خوبیها رو  برای  تو میخواست و  میخواست  سر بلند  باشی تا همه به  وجودت  افتخار کنند اما تو ندونشتی  چی  گوهر  گرانبهایی  داری  اما  افسوس که گذشته دیگه  بر  نمی گرده ائن میتونست دنیات رو قشنگ و قشنگتر کنه تو چرا آخه جرا گلی که در دستهات بود میتونستی  هر لحظه بوش کنی از  خودت روندی اکنون هیچ راهی نیست و تا میتونی  بشین  غم بخور و  غصه بخور هر چند از تو بیشتر از این انتظار نمی رفت دم سگ رو راست میگن 7 سال به غالب بستند وقتی بازش کردند دیدند باز هم همونه  کج مثل تو برو  اخلاقت زو رفتارت رو  درست کن شاید  تو هم آدم شدی....

عشق من رفت دنبال یه عشق تازه تر اما نمیدونه هیچکسی عشق اول نمیشه

این حرف دیگه قدیمی شده هر شروعی در زندگی میتونه قلبهای ناشناخته رو به هم نزدیک کنه اون کیه؟ که این همه قدرت داره در  دل ادم نفوذ کنه و حتی اونو  بشکنه یا اونو  به  اوج  برسونه  عجب  نیرویی شگفت انگیزی  داره این عشق ...عشق من رفت دنبال یه عشق تازه تر اما نمیدونه هیچکسی عشق اول نمیشه دلم میگه میدونم دوستش داری اما این رسم روزگاره دست خودت نیست داستان عشق اینجوری نوشته و دست به دست میچرخه تا این همه آدم اول عاشق بشن بعدش مجنون بشن .دل من میگه از این عشق که به همین راحتی پس از سالها از کنار تو گذشت تو هم نسبت به اون همون کارو بکون که اون کرده فراموشش کن تا این عشق هم به تاریخ عشاق بپیونده. اما همیشه یه سوال در ذهنم بی جواب میمونه که چرا ادمها ناگهان رنگ عوض می کنند اون می گفت من تو رو خیلی دوست دارم پس دوست داشتن فقط تا زمانی هست که عشق ادم یار جدیدی پیدا نکرده زمانی که یکنفر میاد که چشمهای شهوت آلود اون دنبال اونه تا همون لحظه هست من هم میخوام حرف دلمو گوش کنم و پا بر احساسات عمیق دوست داشتن بزارم و عشق رو در یک قسمتی از قلبم بزارم و اگر اونقدر بزرگ شده باشم باید بتونم راحت از این شکست تلخ عشقی جان سالم ببرم هنوز اول راهم و از دیروز ترکم کرده یه عکس از خودم میگیرم بعدش یه ماه بد دوباره خودمو نگاه میکنم اگر چهره ام سالها پیرتر شد که من هنوز بزرگ نشدم اگر نه همین موندم پس من بزرگ شدم و به وجود خودم افتخار می کنم شاید یه عشقی هم هست که منتظر منه اون کیه؟........................................اون کیه؟

ماشین دنده ای بهتره یا اتوماتیک؟

   ماشین دنده ای بهتره یا اتوماتیک؟ماشین دنده ای بهتره یا اتوماتیک؟ یا  ماشین برقی؟ ماشینها در قرن 21 پیشرفتهای  زیادی  کرده اند  و  نزدیک هست که ماشین پرنده هم  ساخته  بشه  هر کدام از این ماشینها  جذابیت و  طرفداران  خاص  خودش  را  داره  اما  کیه که از ماشین  اتوماتیک   بدون  دنده  خوشش  نیاد  همه  دوستش  دارند.....

اون که تو شهرش غریبه با هزاران آشنا اون کیه اون کیه اون کیه؟

اون منم اون منم اون منم همیشه بغضمو تو گلوم میشکنم اون کیه که ناچاره بخنده با صدای بی صدا خوب معلومه اون منم اون منم اون منم چرا اون تویی اون تویی امروز من مثل فرداست فردا فردا فردا نمیتونم تو رو همصدام بخونم تو یه روز دردی یه روز غم بگو از آسمون بارون بباره آخه من کویرم خشک و بی آب ببار ای بارون زمین خشک را تر کن تا ببینم گل و سبزه در اومد آخه تو گل مشرق زمینی چون زن ایرونی تکه اگر زمین همینجوری خشک بمونه آخرین برگ هم می افته پاییزه پایزه عریون منو تو خسته و گریون همیشه به خودم میگم بهتره دل رو بزنم به دریا همیشه توی گوشم  طنین یه صداست که میگه برو از اینجا کوله بارت رو  ببند و برو  نمون اینجا............

دلاکهای کیسه کش مهربون کجا رفتند اگه اون دستش به من بخوره

دلاکهای کیسه کش مهربون کجا رفتند اگه اون دستش به من بخوره   ممکنه یه جوری بشم یادم میاد اولین بار که میخواستم برم حمام عمومی در شهر 13 سال بیشتر نداشتم اصلا نمیدونستم که در شهر  حمامی هم هست که آدمها بیشتر روزهای  جمعه میرن اونجا یه روز که دایی اومده بود خونه ما مادرم گفت کجا میری اون گفت میرم حمام مادرم گفت پس این رو هم با خودت ببر گفت باشه لباسهامو پوشیدم و رفتیم حمام شهر در ورودی چندین کمد بود با شماره داشت خلاصه با شورت یا بی شورت یادم نمیاد چون سنم خیلی کم بود ولی  این یادمه که دایی یه لنگ حمام قرمز داشت چهارخانه بود تا وارد شدم ناگهان دیدم یه عالمه ادم همه مرد سن بالا و سبیل کلفت و بی سبیل چاق و لاغر داخل اونجا هستند و بخاری از مه ابگرم و سرد اونجا رو رویایی درست کرده بود تا حالا هم اینجور جا نرفته بودم و ندیده بودم این همه مرد لخت با شورت بی شورت با لنگ بی لنگ وول میخوردند بعضی ها نشسته بودند و خودشان را صابون یا کیسه می زدند بعصی ها در دوشهایی که اونجا بود دوش می گرفتند من هم یه گوشه ای نشستم دلاک به دایی من گفت بیا اینجا دراز بخواب تو رو کیسه بکشم و دایی رفت اونجا دراز کشید دایی من سفید بود مثل برف همینکه داشت اونو می شست ناگهان یک لحظه لنگ رو از جای حساس بدنش برداشت و من دیدم اوه این دیگه چیه ولی فوری لنگ رو گذاشت سر جاش بعدها فهمیدم که وقتی آدم بلوغ میشه اون قسمت حساس اون شکلی میشه و مو میزنه و بزرگتر میشه و اینجور چیزا هنوز هم اون صحنه زیبا یادمه مثل اینو میمونه که مغزم یک عکس گرفته تمام رنگی دایی که خودش سفید بود خوب اونجاش  سفیدتر بود سفید برفی دلاک یک لیف داشت اونو نمیدونم چه جوری مثل بادکنک باد کرد همه کف الود صابون بود گذاشت روی بدنش یک ضربه زد یک صدا خورد ترکید و اون کفها همه ریختند روی بدنش که  بعدها من خیلی این کارو  میکردم به  ادم  کیف  میداد  به خودم گفتم  اگه به من بگه بیا  دراز بکش  تو رو  بشورم  من جیکار  کنم اون جونورم  حرکت  نکنه  آخه یه جوری میشدم که به اون میگن احساس  خلاصه  وقتی دایی رو شست یکی  دیگه رو  صدا کرد و فهمیدم نه من هنوز خیلی  ریزه میزه هستم و کاری به کار من نداشت و نفسهام که در  سینه حبس  شده بود  قلبم تند تند میزد  اروم شد و جونورم هم خوابید ...  خوب همین دستهات رو زمین.....