If you want to achieve greatness stop asking for permission هر زندگی که شروع میشه فقط به محیط جغرافیایی اونجا مربوط میشه بدبختی یا خوشبختی اون نفری که دنیا میاد یا در انتظار اومدن هست فقط بستگی به اون جایی داره که دنیا میاد تقریبا 99% زندگی اون نفر از همان نقطه معلوم میشه کسی که در بنگلادش دنیا میاد از همون اول معلومه که زندگیش به چه صورته و اون کسی که در کانادا دنیا میاد چه شکلیه مثل تصادف رانندگی می مونه یکی رو یه ماشین قراضه زیر میگیره آه در بساط نداره یکی رو یه بنز آخرین سیستم که پولداره ناگهان سرنوشتش از این رو به اون رو میشه یکی در بنگلادش دنیا میاد اسمش دینش هم با اون میاد و اونی که در کانادا دنیا میاد هم اسمش آینده اش امیدس با اون میاد حالا اون بنگلادشی تازه باید زور بزنه تا خودشو برای خوشبختی به کانادا برسونه و تازه وقتی هم که به کانادا برسه نصفه خاطرات زندگیش پر شده از چیزهای عجیب و غریب تا خودشو به کانادا وفق بده نیمی از هستی اش رفته اما اون که در کانادا دنیا میاد هیچ نیازی نداره و همه رو همه خوشبختی ها رو با هم یکجا داره اون نیازی نداره رتاهی رو که یه ادم بنگالی میره اون بره ولی اون کانادایی نمیدونه که از همون رورز اول غرق در خوشبختیه این اتحاب زندگی که کی کجا دنیا بیاد کی کجا زندگی کنه اجباریه و اختیاری نیست این تقدیره و جه بخواهی چه نخواهی همینه که هست آش خاله هست بخوری پاته نخوری پاته....