دانلود جدیدترین سوالات آزمون رانندگی پاها رو اروم اروم از کلاج بیار بالا - نیشگاز

دنده 1 فقط برای حرکته ماشین اگر در دنده هست دنده خلاص - استارت- کلاچ -پا روز گاز -دنده یک حرکت

دانلود جدیدترین سوالات آزمون رانندگی پاها رو اروم اروم از کلاج بیار بالا - نیشگاز

دنده 1 فقط برای حرکته ماشین اگر در دنده هست دنده خلاص - استارت- کلاچ -پا روز گاز -دنده یک حرکت

یک مشت بادام زمینی رایگان بخورید بعدش تصمیم بگیرید بخریدیا نخرید

یک مشت بادام زمینی رایگان  بخورید بعدش تصمیم بگیرید بخریدیا نخرید این بادام  فرق  می کنه درجه یک  درشت  خوشمزه  نمکدار وقتی به گیلان سفر کردید حیفه بدون بادام  برید چه جوری  بازاریابی کنم تا  شما رو  جذب کنم از من خرید  کنید لذت زندگی با  بادمهای  من ..بادام من مثل  پسته  هست ..مجردم 50 ساله زندگی من با فروش بادام زمینی  می گردبا خرید بادام زمینی  می توانیم با هم آشنا  بشیم اگر به شهر آستانه تشریف آوردید  حداقل یکبار هم که شده این بادام راخورید ییک مشت بادام زمینی  مجانی  بخورید اگر  خوشتان آمد مزه اش  به  دل  شما  نشست می  توانید  بخرید  اگر  هم  خرید  نکردید  اشکالی نداره باز هم دوستتان دارم مهم اینه که شما از بادام  زمینی  خوشتان  بیاد بادام  مخصوص  مثل  پسته هست میشه از من بادام بخرید بادام درجه 1 خوشمزه تازه ....مقدار زیادی بهترین بادام زمینی برای  فروش دارم همیشه و در همه حال در هر ساعتی از روز اگر قصد خریدن بادام زمینی  قهوه ای رنگ که وقتی پوستش را که نک زده هست می کنید درونش بادام به رنگ سفید متمایل به کرم رنگ را می بینید فقط کافیه یکبار این بادام را بخورید دلتان می خواهد همین را  بخورید برای شما ارزانتر حساب می کنم چون میخوام مشتری  چذب کنم اگر گران بفروشم شما  دفعه بعدش از من نمی خرید  ارزان می  فروشم راستی این بادام از شهر آستانه اشرفیه هست جایی که من در همانجا زندگی می کنم مجردم 50 ساله 

ازراییل که میاد باید باور کرد که اصلا با کسی شوخی نداره اون فقط یک ماموره

چی شد که  نمردی  و  هنوز  زنده ای؟ راستش رو بخوای دقیقا در آخرین  لحظه یعنی 1 ثانیه موند که  بمیرم  ترسیدم و از مرگ فرار کردم  گفتم نمیخوام بمیرم شاید واقعا بمیرم و اگر بمیرم اونوقت دیگه  زنده نیستم و شاید هنوز  دلبستگی  و وابستگی به دنیا و زندگی  دارم مگه دست  خودته که  بمیری  یا  نمیری  یا  دقیقا  در آخرین  لحظه تصمیم  بگیری و زنده بمونی  آیا  ازراییل فرصت میده که  برگردی  بیای  این دنیا راستش  آره  تقریبا  دست  خود  من بود  اون  هزراییل که کیاد کاری  به  ادم  نداره  قبل  از مردن به ادم میگه  اومدم  جونت را  بگیرم  و تو بزودی  میمیری بعدش ادم  باورش  نمیشه  که  راستی  راستی  میخواد  بمیره  و این  شوخی  نیست به خاطر همین ادم  در شک و  تردید قرار میگیره  ایا  واقعا داره  میمیره  یا این یک  شوخی هست و  همه  چیز رو داره  خواب میبینه اما این ازراییل که میاد باید  باور کرد که  اصلا با کسی  شوخی  نداره  اون  فقط یک ماموره و کاره خودش انجام میده اما ازراییل  مهربونه خیلی مهربون مردم آزار نیست قبل از مردن به  ادم  یه  لذتی میده که ادم دوست داره  زود و فوری تا دیر نشده  بمیره اما  فقط چون  باورش  نمیشه به  ازراعیل میگه میتونم یه لخظه برم و بعدش بر کی گردم  منو  بکش ازراییل لذت رو بیشتر میکنه و میگه  مگه  داری  لذت نمی بری من که همه  لذتهای  دنیا رو یکجا به تو دادم و از این پس نیز  لذت هر لحظه بیشتر و بیشتر میده با من بیا و بریم به ان دنیا اما ادم با اینکه  دلش میخواد بره فقط یه شک کوچک که ایا اینها  وهم و خیاله یا  واقعی یه فرصت ک.چک کیخواد برگرده و بعدش با عزاییال بره به اون ددنیا اما  ازراییل میگه  اگه  بری دیگه به این  زودی ها  نمیام  دنبالت پس  زود تثمیمت رو بگیر من هم گفتم فعلا نمیخوام بمیرم تا این حرفو زدم  همه جا  روشن شد  نوری  بسیار شدید  و پس از اون  دیدم  ازراییل نیست و من هستم مثل دیروز مثل روزهای قبل و پشیمون شدم چرا با اون نرفتم این یک  واقعیت بود و ازراییل با  مهربونی  تمام  اومده بود فقط یادمه در آخرین  لحظه به من گفت  میخوای  بری  برو  اما  خیلی  پشیمون میشی... افسوس.......................

ازراییل لذت رو بیشتر میکنه و میگه مگه داری لذت نمی بری من که همه لذتهای دنیا

چی شد که  نمردی  و  هنوز  زنده ای؟ راستش رو بخوای دقیقا در آخرین  لحظه یعنی 1 ثانیه موند که  بمیرم  ترسیدم و از مرگ فرار کردم  گفتم نمیخوام بمیرم شاید واقعا بمیرم و اگر بمیرم اونوقت دیگه  زنده نیستم و شاید هنوز  دلبستگی  و وابستگی به دنیا و زندگی  دارم مگه دست  خودته که  بمیری  یا  نمیری  یا  دقیقا  در آخرین  لحظه تصمیم  بگیری و زنده بمونی  آیا  ازراییل فرصت میده که  برگردی  بیای  این دنیا راستش  آره  تقریبا  دست  خود  من بود  اون  هزراییل که کیاد کاری  به  ادم  نداره  قبل  از مردن به ادم میگه  اومدم  جونت را  بگیرم  و تو بزودی  میمیری بعدش ادم  باورش  نمیشه  که  راستی  راستی  میخواد  بمیره  و این  شوخی  نیست به خاطر همین ادم  در شک و  تردید قرار میگیره  ایا  واقعا داره  میمیره  یا این یک  شوخی هست و  همه  چیز رو داره  خواب میبینه اما این ازراییل که میاد باید  باور کرد که  اصلا با کسی  شوخی  نداره  اون  فقط یک ماموره و کاره خودش انجام میده اما ازراییل  مهربونه خیلی مهربون مردم آزار نیست قبل از مردن به  ادم  یه  لذتی میده که ادم دوست داره  زود و فوری تا دیر نشده  بمیره اما  فقط چون  باورش  نمیشه به  ازراعیل میگه میتونم یه لخظه برم و بعدش بر کی گردم  منو  بکش ازراییل لذت رو بیشتر میکنه و میگه  مگه  داری  لذت نمی بری من که همه  لذتهای  دنیا رو یکجا به تو دادم و از این پس نیز  لذت هر لحظه بیشتر و بیشتر میده با من بیا و بریم به ان دنیا اما ادم با اینکه  دلش میخواد بره فقط یه شک کوچک که ایا اینها  وهم و خیاله یا  واقعی یه فرصت ک.چک کیخواد برگرده و بعدش با عزاییال بره به اون ددنیا اما  ازراییل میگه  اگه  بری دیگه به این  زودی ها  نمیام  دنبالت پس  زود تثمیمت رو بگیر من هم گفتم فعلا نمیخوام بمیرم تا این حرفو زدم  همه جا  روشن شد  نوری  بسیار شدید  و پس از اون  دیدم  ازراییل نیست و من هستم مثل دیروز مثل روزهای قبل و پشیمون شدم چرا با اون نرفتم این یک  واقعیت بود و ازراییل با  مهربونی  تمام  اومده بود فقط یادمه در آخرین  لحظه به من گفت  میخوای  بری  برو  اما  خیلی  پشیمون میشی... افسوس.......................

مردم کشورهای دنیا شب که دور هم هستند در باره چه چیزی حرف میزنند؟

مردم کشورهای دنیا شب که دور هم هستند در باره چه چیزی حرف میزنند؟ چه چیزی می بینند  و می شنوند ... در کشور هندوستان خانواده ها و دوستان یا فامیلان وقتی از سر کار به خانه  می روند در باره فیلم جدیدی که قرار است پخش  بشه حرف میزنند اینبار فیلم انها دیکر پریدن از اینطرف رودخانه به انطرف نیست بلکه  100  نفر را با یک مشت میزنند و همه در جا  می میرند یا از زمین می پرند و بالای کوه بزرگ می ایستند  و در آمریکا  اصلا خانواده ای نیست که حرف بزنند انها  تک و  تنها هستند و خانواده های انها را 2 مرد تشکیل می دهد  در دانمارک نیز خانواده ها در مورد پیشرفتهای  فیزیک حرف می زنند و در کشور یونان در مورد  خدایان زیوس  و خدایان هفت اسمان و آشیل حرف می  زنند اما در مصر در باره  عشق و عاشقی و رسیدن 2 عشق با هم حرف میزنند و در آمریکا  اصلا خانواده ای نیست که حرف بزنند انها  تک و  تنها هستند و خانواده های انها را 2 مرد تشکیل می دهد در بنگلادش نیز حرف انها این است که  چگونه به  بهشت  بروند و هر بار یک  راهی جدید  پیدا می کنند در هنگ کنگ  هنوز در باره  مرگ  بروسلی  حرف میزنند و در فرانسه نیز همه در باره برج ایفل حرف می زنند  تا  سر برج  بیاد و  حقوق  بگیرند در اسپانیا نیز  گاو و در ارزانتین نیز  مارادونا انها  سرگرمی شان در همین  محور هست اما در مورد کدام کشور بگم که  آهان داشت یادم میرفت  در مورد کشور عزیز دوست و برادر ترکیه خوب اینها هم همیشه  فکر می کنند  اخر  تمدن  هستندو در باره پیشرفتهایشان می گویند  کشور  فیلی پین هنوز اندر خم یک  کوچه هستند و معلوم نیست  اصلا اجا کشور است یا یه عده ای دور هم جمع شدند و دارند روزگار می گذرانند انها در باره  شادی  حرف می زنند سرگرمی انها نیز  زلزله هست..........................

خیلی خوب میشد اگر همه دنیا یکی می شد هیچ مرزی نبود

همه با هم یکی بودند حتی اگه هزار جور فکر داشتند با هم در کنار هم زندگی می کردند مثل یک خانواده که گاهی اوقات با هم قهر می کنند  و  گاهی  هم آشتی  می  کنند  اما  کینه ای  نمی شوند یکی از فامیل هایم کینه شتری  داره  هزار جور هم به اون خوبی کنند  باز هم کینه ای هست و حتی  این کینه و  دشمنی رو به  زبان میاره اون بیماری داره چون با همه مشکل داره با همسایه  دور و  نزدیک  آشنا و غریبه تنفر از وجودش  میباره اون  اصلا  نمیتونه عاشق بشه اون  فقط  پوا  رو میشناسه و برای بدست آوردن پول هر کاری می کنه از بس بدجنسه قیافه اش مثل مارمولک میمونه  بد ذاتی و مارمولکی  از  تمام  وجودش  میباره ظاهرا  خودشو  دوست  نشان میده ولی از همه  دشمن تر و  بدبختره همه  ارزوی  در بدری  اونو  دارند و هر کس  روز که اونو  میبینه  تا شب  زندگیش  خراب میشه .................................................................................