دانلود جدیدترین سوالات آزمون رانندگی پاها رو اروم اروم از کلاج بیار بالا - نیشگاز

دنده 1 فقط برای حرکته ماشین اگر در دنده هست دنده خلاص - استارت- کلاچ -پا روز گاز -دنده یک حرکت

دانلود جدیدترین سوالات آزمون رانندگی پاها رو اروم اروم از کلاج بیار بالا - نیشگاز

دنده 1 فقط برای حرکته ماشین اگر در دنده هست دنده خلاص - استارت- کلاچ -پا روز گاز -دنده یک حرکت

دلاکهای کیسه کش مهربون کجا رفتند اگه اون دستش به من بخوره

دلاکهای کیسه کش مهربون کجا رفتند اگه اون دستش به من بخوره   ممکنه یه جوری بشم یادم میاد اولین بار که میخواستم برم حمام عمومی در شهر 13 سال بیشتر نداشتم اصلا نمیدونستم که در شهر  حمامی هم هست که آدمها بیشتر روزهای  جمعه میرن اونجا یه روز که دایی اومده بود خونه ما مادرم گفت کجا میری اون گفت میرم حمام مادرم گفت پس این رو هم با خودت ببر گفت باشه لباسهامو پوشیدم و رفتیم حمام شهر در ورودی چندین کمد بود با شماره داشت خلاصه با شورت یا بی شورت یادم نمیاد چون سنم خیلی کم بود ولی  این یادمه که دایی یه لنگ حمام قرمز داشت چهارخانه بود تا وارد شدم ناگهان دیدم یه عالمه ادم همه مرد سن بالا و سبیل کلفت و بی سبیل چاق و لاغر داخل اونجا هستند و بخاری از مه ابگرم و سرد اونجا رو رویایی درست کرده بود تا حالا هم اینجور جا نرفته بودم و ندیده بودم این همه مرد لخت با شورت بی شورت با لنگ بی لنگ وول میخوردند بعضی ها نشسته بودند و خودشان را صابون یا کیسه می زدند بعصی ها در دوشهایی که اونجا بود دوش می گرفتند من هم یه گوشه ای نشستم دلاک به دایی من گفت بیا اینجا دراز بخواب تو رو کیسه بکشم و دایی رفت اونجا دراز کشید دایی من سفید بود مثل برف همینکه داشت اونو می شست ناگهان یک لحظه لنگ رو از جای حساس بدنش برداشت و من دیدم اوه این دیگه چیه ولی فوری لنگ رو گذاشت سر جاش بعدها فهمیدم که وقتی آدم بلوغ میشه اون قسمت حساس اون شکلی میشه و مو میزنه و بزرگتر میشه و اینجور چیزا هنوز هم اون صحنه زیبا یادمه مثل اینو میمونه که مغزم یک عکس گرفته تمام رنگی دایی که خودش سفید بود خوب اونجاش  سفیدتر بود سفید برفی دلاک یک لیف داشت اونو نمیدونم چه جوری مثل بادکنک باد کرد همه کف الود صابون بود گذاشت روی بدنش یک ضربه زد یک صدا خورد ترکید و اون کفها همه ریختند روی بدنش که  بعدها من خیلی این کارو  میکردم به  ادم  کیف  میداد  به خودم گفتم  اگه به من بگه بیا  دراز بکش  تو رو  بشورم  من جیکار  کنم اون جونورم  حرکت  نکنه  آخه یه جوری میشدم که به اون میگن احساس  خلاصه  وقتی دایی رو شست یکی  دیگه رو  صدا کرد و فهمیدم نه من هنوز خیلی  ریزه میزه هستم و کاری به کار من نداشت و نفسهام که در  سینه حبس  شده بود  قلبم تند تند میزد  اروم شد و جونورم هم خوابید ...  خوب همین دستهات رو زمین.....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.