اون منم اون منم اون منم همیشه بغضمو تو گلوم میشکنم اون کیه که ناچاره بخنده با صدای بی صدا خوب معلومه اون منم اون منم اون منم چرا اون تویی اون تویی امروز من مثل فرداست فردا فردا فردا نمیتونم تو رو همصدام بخونم تو یه روز دردی یه روز غم بگو از آسمون بارون بباره آخه من کویرم خشک و بی آب ببار ای بارون زمین خشک را تر کن تا ببینم گل و سبزه در اومد آخه تو گل مشرق زمینی چون زن ایرونی تکه اگر زمین همینجوری خشک بمونه آخرین برگ هم می افته پاییزه پایزه عریون منو تو خسته و گریون همیشه به خودم میگم بهتره دل رو بزنم به دریا همیشه توی گوشم طنین یه صداست که میگه برو از اینجا کوله بارت رو ببند و برو نمون اینجا............