یه زمانی فواره نشین بودم حالا که فواره نشین نیستم و به خواری . پستی و یه موجود بی ارزش در جهانم پس می خوابم تا خوابهای قشنگ ببینم خدایا چه بودم چی شدم؟ باز هم راضی هستم به رضای تو چون دنیا از نظر من واقعی نیست همه چیز رو خواب و خیال می بینم تنها چیزی که در زندگی به ان دلم خوشه و روزها را سپری می کنم فقط خواب هست بله خواب راحت دارم چون بی خیال همه چیز شدم حالا که چرخ گردون درست نمی چرخه و بر عکس عقربه های ساعت حرکت می کنه من خودم رو با رویا خوشحال می کنم و شبها برای دیدن یک رویای زیبا اماده می کنم تا خوابم میاد فوری می خوابم قبل از خواب سوار یه سفینه فضایی میشم و ماموریت دور و دراز به سیارات دیگه رو انجام میدم اما هنوز سفینه به ساره اول نرسیده به خواب عمیقی فرو میرم و الان سالهاست که به همین صورت می خوابم لحظه خوابم که برسه برام فرقی نم کنه ساعت 8 شبه یا 9 شب بی درنگ میرم میخوابم هیچی در این دنیا ندارم نگرانش باشم اما خواب تنها عشقیه که برام مونده توی خواب فارغ از دنیای بیداری همه جای جهان میرم هر جایی که دلم میخواد یه روز حواب میبینم در پاریس هستم یه بار سانفرانسیسکو یه بار استانبول یه بار در سیاره ناشناخته و سرزمینهای عجایب همه این سفرها مجانی هست بدون ویزا و بدون خرج کردن حتی ریالی پول آه که چقدر خوابم میاد من برم بگیرم بخوابم بخواب ای مهربان ای یار بخواب ای ....خوابم یا بیدارم تو با منی با من نزدیکتر از پیرهن ....
زیبا بود
ممنون...