اون موجود رو دست زدم ناگهان بزرگتر شد دوباره دستش زدم باز هم بزرگتر شد باز هم دست زدم دیدم اوه باز هم بزرگتر شد خلاصه من تا دست می زدم اون موجود زنده بزرگ و بزرگتر شد آنقدر بزرگ شد که منو با همه موجودات و سیاره زمین را خورد بدون اینکه گاز بزنه مثل یه لقمه خورد اون رفت دنبال خورشید اونو هم خورد بعدش ماه رو خورد نپتون براش کوچک بود اونو نخورد بقیه ستاره ها ستارگان اصلا همه سیارات رو خورد اون سیاه چاله رو هم با تمام بزرگیش خورد تا اینکه یک لقمه چرب و نرم دید اونو نتونست بخوره چون اون اینو خورد یکی دیگه اومد این یکی رو خورد این خوردن همانطوری ادامه داره و اون ایو میخوره یکی دیگه میاد اونو میخوره من و بقیه موجودات و کهکشانها به خاطر این زنده ایم که در درون این موجودات اصلا دیده نمیشیم و میلیاردها سال هم بگذره به این زودی هضم نمیشیم به خاطر همین تونستم بنویسم وقتی منو خورد انگار هیج اتفاقی نیفتاده و اب از اب تکون نخورد چون تا منو با سیاره زمین خورد اونقدر جا بزرگ بود که هیچکسی نمیتونه بفهمه خورده شده خوب برم سیب زمینی سرخ کرده بخورم تا فردا گرونتر شد حسرت نخوردنش روی دلم نمونه...........
آ ام یک ساعت بین المللی هست برای دیدن کامل این ساعت که برای همه مردم جهان حتی موجودات فضایی و در کل کهکشانهایی که کشف شدند و یا منتظرند کشف بشوند کارایی داره فرض کند شما در پشت کامپیوتر هستید و یک سایت را دارید نگاه می کنید مثلا همین وبلاگ یا سایت َََArmin3d.com یا این .بلاگ noaran.blogsky.com را دارید تماشا می کنید و پس از چند دقیقه یک سایت دیگر باز می کنید مثلا سایت آاکسا اما ناگهان الکسا یک پیام میده و میگه سایت را داریم آپلود می کنیم و به وقت جهانی مثلا ساعت 23:11 دقیقه تمام می شود این سایت اصلا با ساعت ما یا ساعت کشورهای دیگه هماهنگ نیست این ساعت همان ساعتی هست که گفته شد.....................
خرید ماشین یا همان خودرو خوبه یا خرید مغازه؟ تنها سایت در مورد سوالات راه و رسم زندگی سوال پرسیده شد آیا با پولی که داریم مثلا 2 میلیارد تومان و سن هم فرض کنیم بالای 30 سال با این پول مغازه بخریم بهتره یا ماشین گرانقیمت لوکس؟ یا اصلا هیچ کدام را نخریم و با ان پول طلا یا سکه بخریم؟ یا اینکه اصلا پول را برداشته و به سرزمینهای خاور دور رفته و تا ریال آخر خرج کنیم و با تجربه زیادی که از مسافرت کردن به شهرهای موناکو یا شبهای مسکو یا سانفرانسیسکو یا لیسبون یا توکیو و یا همین استان بول ترکیه بدست آوردیم حالا اگر شما بودید مغازه می خریدید یا ماسین؟ من خودم راستش مغازه می خریدم..............شما چی؟
پسرک فقط 13 سال داشت اما اولین بار بود که به داخل جنگلی در نزدیکی خانه شان می رفت اون با تعدادی از دوستانش به درون جنگل رفتند تا گردو هایی که در درون جنگل به صورت خودرو رشد کرده بودند بچینند و بخورند انها از یک رودخانه کوچک گذشتند تا به درون چنگل رسیدند کمی که دور شدند و به داخل جنگل رفتند درختان گردو را دیدند در درزون جنگل شگهای وحشی و مارها و دیگر خزندگان و چرندگان و پرندگان بودند هر لحظه ممکن بود خطری انها را تهدید کند اما بیشتر ان بچه ها قبلا نیز به این جنگل رفته بودند و راه خانه را نیز بلد بودند تا اینکه سرگرم گردو چیدن شدند مردی سن بالا و نسبتا وحشی به انها با داس در دست حمله کرد و سگی نیز داشت که ان سگ وحشی بود و گاز می گرفت همه فرار کردند اما پسرک نمی دانست کدام طرف فرار کند تا اینکه وارد یک رودخانه دیکر گه خشکیده شده بود رفت از ترس همانجور می دوید وسگ هم در بالای رودخانه دنبالش می کرد یک لحظه از رودخانه بیرون امد و به یک سمتی دوید ان سمت راه خانه بود اما سگ و پیرمرد دنبالش بودند ان پسر همانطور که می دوید سگ به او نزدیک و نزدیکتر شد درست زمانی که می خواست پسرک را گاز بگیرد پای پسرک روی یک مار خورد مار به پای پسر پیچید پسر همان پا را به طرف سگ برد سگ مار را گاز گرفت و به جان مار افتاد پسرک فرار کرد سگ دوباره به دنبالش بود پسرک دید دوستانش انطرف زودخانه منتظرش هستند و می گفتند سریتر بدو یک سیم خاردار به رودخانه بسته بود پسر مانند قهرمانی از ترس زیادی از روی ان سیم خاردار پرید و به اینطرف رودخانه پرید کاری که دیگر نمی توانست انجام دهد فقط از ترس و وجشت زیادی توانست بپرد و چان سالم به در برد قسه گوی پیر شهرم بگذر ارام از کنارم قصه ای دیگر ندارم پایان....................